سوال : http://rasekhoon.net/questionbank/show-11236.aspx
فلسفه و اسرار عبادت و نماز و آثار آن چيست؟
عبوديت و پرستش يكي از نيازهاي انسان است. تمامي انسان ها از ابتدا تا كنون به شكلي پرستش داشته اند. روح انسان نياز به عبادت و پرستش دارد. هيچ چيزي جاي آن را پر نمي كند، و خداوند تنها موجودي است كه لائق پرستش است
اهل عرفان گفته اند: براي رسيدن به عرفان الهي و شناخت خود و خدا مراحلي بايد طي شود. مرحلة اوّل، شريعت است. براي پيمودن اين مرحله بايد به سراغ عبادت پروردگار رفت و با استعانت و كمك از عبادت وارد مرحلة دوم يعني طريقت شد، آن گاه از طريقت عبور كرده و به حقيقت پيوست كه پيوستن قطره به دريا است.
هر كدام از مكتب ها و آيين ها اَشكالي براي عبادت دارند امّا همه به دنبال پرستش و عبادتاند، حتي موجودات ديگر نيز به عبادت و پرستش مشغولند. قرآن ميفرمايد: "كلّ قد علم صلوته و تسبيحه؛1تمامي موجودات نماز و تسبيح خدا را مي دانند". در جاي ديگر ميفرمايد: "إنْ مِن شيء إلاّ يسبّح بحمده و لكن لا تفقهون تسبيحهم؛2 هر موجودي با حمد، خدا را تسبيح ميگويد، ليكن شما تسبيح آنان را نمي فهميد".
جمله ذرات عالم در نهان
با تو مي گويند روزان وشبان
ماسميعيم و بصيريم وهشيم
با شما نامحرمان ما خا موشيم
گر شما سوي جمادي مي رويد
محرم جان جمادان كي شويد.
از منابع و مآخذ اسلامي به دست مي آيد كه براي رسيدن به حق و شاداب كردن روح عرفاني انسان، هيچ راهي بهتر از نماز يافت نمي شود. براي روح انسان شيفته هيچ غذايي سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد، زيرا چه كسي بهتر از خداوند (كه براي رسيدن به هر هدفي، تركيب راه خاصي را مشخص فرموده است) ميتواند مَرْكب و معجوني براي رشد و ارتقاي انسان ها پديد آورد؟
آنچه زيبايي و حُسن و خير است، در نماز سفره اي است گسترده كه خداوند آن را در پنج نوبت در شبانه روز براي بندگانش باز ميكند و بر سر اين سفره انواع و اقسام غذاهاي لذيذ وجودداد و هر كس مطابق استعداد و تعالي خود از آن بهره مند ميشود.
هشام بن حكم از امام صادق(ع) پرسيد: چرا نماز واجب شد، در حالي كه هم وقت مي گيرد و هم انسان را به زحمت مي اندازد؟ امام فرمود: "پيامبراني آمدند و مردم را به آيين خود دعوت نمودند. عده اي هم دين آنان را پذيرفتند، امّا با مرگ آن پيامبران، نام و دين و ياد آنها از ميان رفت. خداوند اراده فرمود كه اسلام و نام پيامبر اسلام(ص) زنده بماند و اين از طريق نماز امكان پذير است"،4يعني علاوه بر آن كه نماز عبادت پروردگار است، موجب طراوت مكتب و احياي دين هم هست
هم چنين نماز رابطه بنده با خداست و طبيعي است كه بنده آن را به جا مي آورد كه خواسته خداوند و معبود اوست و اصولاهدف اصلي از خلقت انسان بندگي است و نماز بهترين شيوه اظهار بندگي است
شكل نماز هم قشنگ است، هم معارف بلند اسلامي در آن وجود دارد، هم تسبيح و تقديس لفظي است و هم تقديس عملي ميباشد. ركوع و سجود و تسبيح و تحميد و دعا و تكبير و سلام و خلاصه همة زيبايي ها در نماز است. با اين همه اگر نماز به طور صحيح و كامل با حفظ شرايط و آداب خوانده شود، جلوي بسياري از مفاسد اجتماعي را مي گيرد: "إنّ الصلاة تنهي عن الفحشاء والمنكر و لذكرالله اكبر5 نماز اگر با مقدمات و تعقيبات همراه باشد، انسان را به اوج معنويت ميرساند. اذان با آن محتواي زيبا دل را مي نوازد. نماز جماعت مخصوصاً در مساجد بزرگ مانند مسجد الحرام و مسجد النّبي(ص) زيباترين جلوة عبادت و همدلي و يكرنگي و صفا و صميميت است. پيامبر(ص) فرمود: "نماز نور چشم من است.6
در آيات قرآن و از طريق پيامبر و پيشوايان ديني نيز تنها بخشي از آثار و حكمتهاي نماز و عبادت بيان شده است.
با توجه به آيات و روايات در اين زمينه، برخي از آثار و حكمتها چنين است:
1 - قرب معنوي
يكي از آثار بسيار مهم نماز قرب به خداوند است. اين اثر روح عبادت و نماز را تشكيل ميدهد و يكي از آيات قرآن هدف آفرينش انسان عبادت بيان شده است (6) كه حكايت گر بعد معنوي نماز و اهميت آن است، امام علي(ع) فرمود: "الصلوة قربان لكل تقي (7)، نماز وسيله تقرب هر پرهيز كاري به خداوند است". در برخي از روايات از نماز به عنوان معراج مؤمن ياد شده كه اشاره به آثار معنوي آن ميباشد.
2 - ياد خدا و آرامش رواني
در قرآن آمده است: "اقم الصلوة لذكري(8)، نماز را بر پا دار تا به ياد من باشي".
يكي از نويسندگان در تفسير اين آيه مينويسد: "روح واساس و هدف و پايه و مقدمه و نتيجه و بالاخره فلسفه نماز همان ياد خدا است. همان "ذكر اللَّه" است كه در آيه فوق به عنوان برترين نتيجه بيان شده است"(9) ذكر و ياد خداوند نقش تعيين كننده در آرامش رواني دارد. نماز به عنوان ذكر خدا به انسانهاي نماز گذار آرامش ميدهد، "ألا بذكر اللَّه تطمئن القلوب(10)، آگاه باشيد ياد خدا مايه اطمينان است".
3 - عامل باز دارنده از گناه
يكي از آثار مهم نماز جلوگير از گناه است: "إنّ الصلوة تنهي عن الفحشا و المنكر"(11). طبيعت نماز از آن جا كه انسان را به ياد خدا نيرومندترين عامل بازدارنده يعني اعتقاد به مبدأ و معاد مياندازد، داراي اثر بازدارندگي از فحشا و منكر است. انسان كه به نماز ميايستد و تكبير ميگويد، خدا را از همه چيز بالاتر ميشمرد... بدون شك در قلب و روح چنين انساني، جنبشي به سوي حق و حركت به سوي پاكي و جهشي به سوي تقوا پيدا ميشود..."(12)
4 - گناه زدايي
يكي از آثار بسيار مهم نماز گناه زدايي است. نماز وسيله شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهي است(13). پيامبر(ص) از ياران خود سؤال كرد: اگر بر در خانه يكي از شما نهري از آب صاف و پاكيزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شستشو دهيد، آيا چيزي از آلودگي و كثافت در بدن او ميماند؟ در پاسخ عرض كردند،نه. حضرت فرمود: نماز درست هماننداين آب جاري است. هر زمان كه انساننماز ميخواند، گناهاني كه در ميان دو نماز انجام شده است، از بين ميرود."(14)
5 - غفلت زدايي
بزرگترين مصيبت براي رهروان راه حق آن است كه هدف آفرينش خود را فراموش كند. و غرق در زندگي مادي و لذائذ زودگذر گردند، اما نماز به حكم اين كه در فواصل مختلف در هر شبانه روز پنج بار انجام ميشود، مرتباً به انسان اخطار ميكند و هشدار ميدهد و هدف آفرينش او را خاطر نشان ميسازد... و اين نعمت بزرگي است كه انسان وسيلهاي در اختيار داشته باشد كه در هر شبانه روز چند مرتبه به او بيدار باش گويد.(15)
6 - تكبر زدايي
يكي از عوامل مهم تكبر زدايي نماز است، زيرا انسان در هر شبانه روز هفده ركعت و در هر ركعت دو بار پيشاني بر خاك در برابر خدا ميگذارد و خود را ذره كوچكي در برابر عظمت او ميبيند، از اين رو پردههاي غرور و خودخواهي را كنار ميزند. از اين رو علي(ع) بعد از بيان فلسفه عبادت، يكي از آثار نماز 1 - تكبر زدايي بيان نمود: "خداوند ايمان را براي پاكسازي انسان هااز شرك واجب كرده است و نماز را براي پاكسازي از كبر"(16).
7 - عامل پرورش فضائل اخلاقي
نماز روح اخلاص و خداباوري را در انسان افزايش ميدهد و نتيجه آن پرورش فضايل اخلاقي است، انسان با نماز خواندن خود را از جهان محدود ماده و چهار ديوار طبيعت بيرون ميبرد و به ملكوت آسمانها دعوت ميكند و با فرشتگان همصدا ميشود و خدا را درهمه حال حاضر و ناظر ميداند.
8 - همگرايي
علاوه بر آثار مذكور كه معمولاً آثار خودي نماز محسوب ميشودند، يكي از آثار مهم اجتماعي و سياسي نماز، همگرايي است، برگزاري نماز جمعه و جماعت، وحدت مسلمانان را به نمايش ميگذارد زيرا مسلمانان با صفوف فشرده در كنار هم قرار گرفته و با اوضاع سياسي و اجتماعي جهان آگاهي پيدا ميكنند. خطيب جمعه با بيان احكام و طرح مسايل سياسي و اجتماعي به نمازگزاران رشد سياسي ميدهد شايد به خاطر آثار مهم نماز جمعه و جماعت است كه در آموزههاي ديني به اين دو فريضه اهميت خاصي داده شده است.(17) پيامبر اسلام(ص) فرمود: "خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده است هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روي استخفاف يا انكار ترك كند، خداوند او را پريشان ميكند و به كار او بركت نميدهد. بدانيد نماز او قبول نميشود، بدانيد زكات او قبول نميشود، بدانيد حج او قبول نميشود،..، تا از اين كار توبه كند..."(18).
9 - نفي طاغوت و ايستاگي در مقابل ستم
انساني كه فقط خداوند را عبادت نمايد در مقابل او سر تعظيم و تسليم فرود آورد، هر چه غير خداوند است، براي او حقير و كوچك ميشود و كسي نميتواند با ظلم و ستم بر او چيره شود. و در مقابل گردنكشان و ظالمان سر تسليم فرود نميآورد و با طاغوت كنار نميآيد. خداوند اين مسئله را يكي از اهداف بعثت پيامبر(ص) دانسته است: "و در ميان هر امتي، پيامبري را مبعوث كرديم تا خداوند را عبادت نماييد و از طاغوت (هر چه در مقابل خدا است) پرهيز كنيد.(19)
پي نوشتها:
1- نور (24) آيه 41.
2- اسراء (17) آية 44.
3- غلامعلي نعيم آبادي، نماز زيباترين الگويپرستش، ص 35، به نقل از علل الشرايع، ج 2، ص 10.
4 - عنكبوت (29) آية 45.
5- بحارالانوار، ج 73، ص 141
6- - ذاريات(51)، آيه 56.
7- نهج البلاغه، كلمات قصار، جمله 136، با اقتباس از: تفسير نمونه، ج 16، ص 292.
8 - طه(20)، آيه 14.
9 - تفسير نمونه، ج 16، ص 289.
10 - رعد(13)، آيه 28.
11- عنكبوت (29)، آيه 45.
12 - تفسير نمونه، ج 16، ص 284.
13 - همان، ص 290.
14 - وسايل الشيعه، ج 3، ص 7.
15 - تفسير نمونه، ج 16، ص 290 - 291.
16 - نهج البلاغه، كلمات قصار 252.
17 - جمعه (62) آيهي 9، تفسير نمونه، ج 24، ص 125 به بعد.
18 - وسايل الشيعه، ج 5، ص 7.
19 - نحل (16)، آيه 36.
www.eporsesh.com
بر اثر حكمت خداى سبحان هيچ كارى بيهوده از او صادر نمى شود، چون خداوند حكيم است و هر حكيمى كار با هدف انجام مى دهد پس خداوند كارش دارى هدف است (8). و بر اثر غناى ذاتى خداوند هيچ چيزى نمى تواند هدف ذات حق باشد (9) زيرا لازمه اش آنست كه ذات حق بدون آن هدف كامل نبوده و با نيل به آن كامل شود در حالى كه واجب الوجود عين كمال صرف و نامحدود مى باشد و كمالى خارج از ذات وى فرض نمى شود. جمع ميان اين دو اقتضاء آنست كه فاعل جهان امكان منزه از هدف بود - چون خود عين هدف هر موجودى است چه اينكه عين مبدء هر وجودى مى باشد - ليكن خود جهان داراى هدف وجودى بوده و به آن نائل مى گردد، گرچه عده اى از آن بين راه گزند برخورد ناگوار مصون نخواهند بود. هدف انس و جن در نظام تشريع تكامل عبادى آنهاست و اگر انسان كه داراى روح مجرد عقلى است آن را شكوفا نمايد و از همراهان خود سبقت بگيرد خودش هدف بسيارى از موجودهاى مادون قرار مى گيرد، گرچه هدف نهايى همه خداوند است ، ليكن همانطورى كه در قوس نزول نخستين صادر جوهر عقل است ، در قوس صعود كامل ترين راجع و بازگشت كننده جوهر عقل است ، كه مدار امكان از عقل شروع شده و به عقل ختم مى شود، و اين مطلب نه بر پندار عقول عشره و مانند آنست كه حكمت مشاء نيز آن را از مسائل جزمى فلسفه خود به حساب نياورد و فقط در حد احتمال ياد كرده است بلكه بر اساس تشكيك وجود يا ظهور است كه حكمت متعاليه يا عرفان آن را مى فهمد يا مى بيند. 4 - عبادت درجات فراوانى دارد كه برخى از آنها هدف ميانگين و بعض ديگر هدف نهايى مى باشند. و چون عمل محدود است و شهود نامحدود، عبادت هاى عملى هدف هاى محدود بوده و عبادت هاى شهودى هدف هاى نا محدود خواهند بود. و سر محدود بودن عبادت هاى عملى آنست كه قلمرو تكليف با انتقال از دنيا به آخرت تمام شده ولى منطقه شهود همچنان ادامه دارد، و تكامل هاى عملى كه توسط فعل اختيارى انسان حاصل شود، در قيامت نيست ؛ليكن تكامل هاى علمى كه با افاضه خداى سبحان حاصل مى گردد، همواره ميسور مى باشد و بسيارى از پرده هاى غيب پس از مرگ برطرف مى گردد تا آنچه ناديدنى بود، مشهود شود. لذا قرآن كريم هدف آفرينش جهان خلقت را آگاه شدن انسان به قدرت و علم بى كران خداوند مى داند: الله الذى خلق سبع سموات و من الارض مثلهن يتنزل الامر بينهن لتعلموا ان الله على كل شى ء قدير و ان الله قد احاط بكل شى ء علما (10) گرچه علم حصولى و يقين استدلالى بنوبه خود كمال عملى بشمار آمده و هدف قرار مى گيرد، ليكن نسبت به علم حضورى و يقين شهودى وسيله محسوب مى شود: كلا لو تعلمون علم اليقين* لترون الجحيم * ثم لترونها عين اليقين . (11)يعنى با علم اليقين مى توان به عين اليقين رسيد. بنابراين مى توان يقين شهودى به معارف را هدف نهائى آفرينش انسان دانست ، كه همواره به عبادت متكى است ، گرچه نحوه اعتماد آن بر عبادت در هر نشائى مناسب با همان نشاه مى باشد (يعنى در دنيا به متن عبادت هاى تشريعى تكيه دارد و در آخرت به باطن آن كه ظاهر مى شود، متكى است ) و اگر لحظه اى عبادت نباشد آنچه مشهود است مستور مى گردد و آنكه شاهد است محجوب مى شود؛زيرا تنها وسيله شهود سالك و ظهور غيب همانا عبادت است : وا عبد ربك حتى ياتيك اليقين (12 نه آنكه بعد از يقين پرستش برطرف شود، زيرا زوال عبادت همان و زوال يقين همان ، چون عصيان برترين حجاب مى باشد. آنچه از آيه سوره طلاق بر مى آيد اين است كه هدف پيدايش جهان يعنى ظهور حق در آئينه خلق همانا آگاه شدن انسان سالك به علم و قدرت حق است و اين علم شهودى عارف و اصل را مظهر علم و قدير مى نمايد كه با بسم الله الرحمن الرحيم در صورت اذن خداى سبحان همان كارى را كه در قيامت به صرف اراده مى كند در دنيا نيز انجام مى دهد، چه اينكه هر چه بخواهد بداند، مشاهد مى كند. و همين مطلب را مى توان از حديث قدسى استنباط كرد كه فائده ظهور ذات كه كنز مخفى بود (ظهور ذات نيز همان تجلى حق در آئينه خلق است ) همانا آگاه شدن انسان سالك به غيب مطلق به اندازه وسع خود مى باشد. و اگر در سند حديث ياد شده هم علم را هدف آفرينش مى داند و هم قدرت را چون خداوند عين علم اوست قدرت انسان عارف نيز در همان علم وى تعبيه مى شود، زيرا عقل عملى و نظرى در سالكان واصل متحد است . 5 - آنچه در محور عمل جوارح يا در حد خاطره جوانح قرار مى گيرد، يا از احكام عبادت است و يا از آداب آن ، و هيچكدام سر عبادت نخواهد بود؛و آنچه در مدار شهود عقل نظر و انبعاث عقل عمل قرار مى گيرد، مى تواند به حساب سر عبادت آيد؛زيرا صرف خطور دل كه حصول آن سهل و در فقه اصنر كاربرد دارد، گرچه به حمل اولى نيت است ليكن به حمل شايع غفلت مى باشد، لذا نه تنها براى تداوم حضور دل كافى نيست بلكه در آغاز هم با هر خاطره ديگر ساز مى باشد. و آن توحيد متصور كه با هر شركى بسازد، شركى است در كسوت توحيد؛و عارف ناب سالك و اصلى است كه نه تنها شهود كثرت مانع شهود وحدت نگردد بلكه شهود وحدت نيز حاجب شهود كثرت نشود تا بتواند جامع هر دو باشد، ليكن به شهود حق نه عرفان)، خلق ، چه اينكه نتيجه قرب فرايض است . و همانطورى كه رعايت دستورهاى فقه اصنر واجب است ليكن براى نيل به اسرار عبادات كافى نيست ، مراعات رهنمودهاى فقه اوسط، يعنى فن شريف اخلاق مستدل ، لازم است ولى رسا نيست ؛بلكه حرمت نهادن به ارشادهاى فقه اكبر يعنى عرفان نظرى و عملى لازم مى باشد تا با ضمير شاهد و سر طاهر به مصدر نزول عبادت راه يافت و آن را با مجارى ادراكى و تحريكى معبود انجام داد، چه اينكه حديث قرب نوافل به گوشه اى از آن اشارات دارد. آنگاه نه تنها سالك واصل به سر عبادت مى رسد بلكه جايگاه سر معبود مى گردد و صندوق آگاهى وى مى شود: هم موضع سره ولجا امره و عييه علمه و موئل حكمه و كهوف كتبه وجبال دينه بهم اقام انحناء ظهره و اذهب ارتعاد فرائضه . (13)و از آن جهت كه سر عبادت به مثابه روح او است و حكم و ادب وى به منزله بدن او مى باشد، همواره در قرآن كريم انفاق سرى بر انفاق جهرى مقدم ياد شده چه اينكه غالبا در همين زمينه شب بر روز جلوتر ذكر مى شود (14)، و منشاء تقدم سر بر جهر و شب بر روز همانست كه در نشاه خلوت و پرهيز از غير شهود حق بهتر و بى پيرايه تر خواهند بود. ان ناشئه الليل هى اشد وطاء و اقوام قيلا (15) البته وقتى سالك واصل مظهر لايشغله شان عن شان شد ديگر ليل و نهار براى او يكسان و سر و جهر در نزد او برابرند زيرا بجايى رسيده كه صباح و مساء را بدانجا راه نيست و سر و جهر را به آن مقام بار نخواهد بود، چون از قلمرو قياس گذشت و از مساحت نسبت سپرى شد و اگر سالكى تمام شب را به ذكر آيه مخصوصى بسر مى برد يا به منظور تعليم غير است و يا قبل از حصول به هدف نهايى مى باشد، مانند آنچه از رسول اكرم (ص ) رسيده است كه ثلث شبى را با تلاوت ان تعذبهم فانهم عبادك و ان تغفر لهم فانك انت العزيز الحكيم سپرى نمود، و بسم الله الرحمن الرحيم را بيست بار تكرار كرد (16)، و سعيد بن جبير شبى را در اين آيت سپرى كرد: و امتازوا اليوم ايها المجرمون (17) 6 - براى راهيابى به اسرار عبادت نشانه هايى است كه برخى از آنها عبارتست از اينكه آنچه شرط صحت و قبولى طولى عبادات است نه شرط عرضى وى از اسرار آن محسوب مى شود؛مثلا طهارت شرط صحت نماز است : لا صلاه الا بطهور ؛همانطورى كه فاتحه الكتاب جزء قطعى آنست : لا صلاه الا بفاتحه الكتاب ؛ليكن اينگونه از اشراط و توقف گرچه تقدم رتبى را به همراه دارد ليكن از لحاظ سرشناسى در عرض عبادت مشروط و موقوف قرار دارند نه در طول آنها، زيرا شرط طولى قبول طهارت و صلاه نيز پرهيزكارى است : انما يتقبل الله من المتقين (18) و قبول تقوى نيز رهن ولايت انسان كامل است كه هيچ عبادتى حتى تقوى بدون تولى معصومين (ع ) مقبول نخواهد بود، حتى پذيرش والى بودن آنان بدون اعتقاد به ولايت آن ذوات عظام مقبول نيست . زيرا ولايت تكوينى سر والى بودن و سر پرستى جوامع بشرى آنان خواهد بود، يعنى پذيرش سر پرستى آنان مانند نماز و روزه و زكات و حج و... از فروع دين بشمار مى رود (19)، و هر فرعى داراى اصل است كه سر آن فرع محسوب مى گردد، و آنچه جزء فرع دين است قبول سرپرستى آنان مى باشد و آنچه از اصول دين بشمار مى آيد ايمان به لزوم نصب آنان از طرف خداى سبحان و مظهريت آنها براى خداوند متعالى مى باشد. از اين رهگذر معلوم مى شود كه حقيقت انسان كامل سر هر گونه عبادت است و هر سالكى به مقدار نيل خود از كمال انسانى به راز عبادت مى رسد و كاملترين آنها كه معصومين - عليهم السلام - اند به سر نهايى عبادت واصل آمدند، لذا صراط مستقيم و ميزان اعمال و... خواهند بود. 7 - براى رسيدن به اين هدف عالى و پيروزى بر رقيب - كه همچنان محترم نخواهد ماند - و سرانجام ايام غم به سر آيد، چاره جز خردمندى و هوشيارى در مراقبت حرم امن دل نيست و فرزانگى بدونه تدبر و ژرف انديشى حاصل نخواهد شد و صاحب نظرى بدون راز دارى و طهارت ضمير و صيانت سر مسير نخواهد شد: الظفر بالحزم والحزم با جاله الراى والراى بتحصين الاسرار (20) 8 - چون با عنايت الهى رساله ديگرى به منظور تبيين سر عبادت در برنامه تدوين است لذا سخن را به بيان سرگشت كتاب حاضر معطوف داشتن مناسب تر است . اين كتاب مجموعه گفتارهايى است كه در ماه مبارك رمضان 1405 هج . ق . برابر با تابستان 1363 هج .ش در جمع برادران سپاه ناحيه قم ايراد شد و در اثر تناسب با ماه رمضان اسرار روزه بيش از اسرار عبادت هاى ديگر طرح شد و همچنين گوشه اى از اسرار قرآن كه اين ماه ظرف نزول و فرود آمدن بسيارى از صحائف انبياء (ع ) است ، ارائه شد و شمه اى از مباحث ليله قدر تبيين شد؛و مقدارى از سخنان امام مجتبى (ع )، كه نيمه ماه رمضان ميلاد آن حضرت است ، به ميدان آمد، و چون فتح بدر و فتح مكه در اين ماه مبارك بود و از طرف ديگر آن ايام مصادف با بمباران مناطق مسكونى و حمله موشكى و شيميايى حزب بعث عراق به دستور صدام پليد بود، گوشه اى از جريان جهاد و ايثار و نثار مردم متدين و متعهد ايران اسلامى باز گو شد؛و براى تعظيم و تعريف ماه مبارك از خطبه رسول اكرم (ص ) در آخرين جمعه شعبان و همچنين از دعا وداع حضرت سجاد(ع ) استمداد شد، و سر نامگذارى اين ماه به شهر الله كه در خطبه پيامبر گرامى (ص ) و نيايش امام سجاد (ع ) آمده است ، تشريح شد. و راز زود گذرى اين ماه پر فيض نسبت به مومنان و طولانى بودن آن نسبت به تبهكاران كه در ادعاى وداع آمد: ما اطولك على المجرنمين ، همانست كه روز قيامت نسبت به مومنان راستين به مقدار وقت يك نماز واجب است و نسبت به ديگران پنجاه هزار سال مى باشد. (21) و دليل اين مطلب آن است كه : مومن نور ممثل است و در مراحل نور سفر مى كند، و سير نور سهل و سريع مى باشد زيرا هر حجابى را مى شكافد؛و آنچه در نور حسى مشهود است نمودار ضعيفى از آن نور عقلى مى باشد. حضرت امام صادق (ع ) از پدران معصومش (ع ) از حضرت اميرالمومنين (ع ) چنين نقل مى نمايد: المومن يتقلب فى خمسه من النور : مدخله نور و مخرجه نور و كلامه نور و منظره يوم القيمه نور (22) بر اساس توحيد افعالى هيچ احسان و لطفى از غير خداى سبحان متصور نيست : و ما بكم من نعمه فمن الله (23)، ليكن مومنان الهى مظاهر فضل خداوندند، لذا سپاس از آنان همانا حمد ولى نعمتى است كه در مقام فعل در كسوت آنان ظهور كرده است (24)، و از اين جهت است كه صاحب مقام محمود فرمود: لايشكر الله من لايشكر الناس ؛چه اينكه مبدء فاعلى هر گونه حمد و سپاسى نيز ذات اقدس خداست ، چون حضرت حق هم حامد محض است و هم محمود صرف لذا حمد مطلق خواه به معناى حامد و خواه به معناى محمود منحصر در حق است . بارى ، چون جناب حجه الا سلام آقاى حسين رضوانى كه خدايش به مقام رضا نائل فرمايد با خلوص نيت و حوصله كافى همه گفته ها را از نوار پياده و منابع آنها را استخراج فرمودند، ضمن تقدير از آن جناب مزيد علم و عمل ايشان همانند سائر فضلاء گرانقدر و همچنين صيانت حوزه مقدسه قم و سلامت رهبر انقلاب اسلامى را از خداى سبحان مسالت مى نماييم . قم - بهمن 1367 - جوادى آملىاسرار عبادت (آيت الله جوادي آملي)
تقدير و سپاسگزارى
« اســرار عبــادت »
تأليف آيت الله جوادی آملی
وقتي نماز مي خوانيد با قلب متوجه خداوند سبحان باشيد .قلب را انسان وقتي در نماز مي تواند مهار كند كه چشم و گوش را بيرون از نماز مهار كرده باشد . اگر در بيرون نماز و در حالت عادي چشم انسان و گوش وي يله و رها باشد آن خاطرات ذخيره شده و در هنگام نماز مزاحم انسان مي شود . ولي اگر در بيرون نماز چشم و گوش را حفظ كرد در نماز دشمن دروني هجوم نمي آورد . مهم آن است كه انسان در بيرون نماز خود را حفظ كند .
از امام صادق - سلام الله عليه - نقل شده است كه : اگر خداوند سبحان بخواهد به انسان بركتي مرحمت كند آن را در بهترين حال عطا مي فرمايد و بهترين حال در محراب بودن و در جنگ با دشمن دروني است .
طهارت را قرآن كريم راز عبادت مي داند . مي فرمايد اين دستورات براي آن است كه شما پاك شويد ، مراد نه طهارت ظاهري است . اگر درباره وضو گرفتن خداوند اينچنين مي فرمود كه وضو بگيريد براي آنكه پاك شويد ، انسان خيال مي كرد كه اين آب ظاهر بدن را شستشو مي دهد ، اما اين معنا را درباره تيمم هم مي فرمايد . مي فرمايد تيمم بگيرید ، صورت خود را خاك مال كنيد تا پاك شويد .( در سوره مائده آيه 6) .
رسول خدا (ص) در بيان معناي وضو گرفتن فرمودند: شستن صورت و دستها و مسح سر و پاها در وضو رازي دارد . شستن صورت در وضو يعني خدايا هر گناهي كه با اين صورت انجام دادم آن را شستشو مي كنم كه با صورت پاك با تو عبادت كنم و با پيشاني پاك سر بر خاك بگذارم . شستن دستها در وضو يعني خدايا از گناه دست شستم و گناهاني را كه با دستم مرتكب شده ام دستم را تطهير مي كنم . مسح سر در وضو يعني خدايا از هر خيال باطل و هوس خام كه در سر پرورانده ام سرم را تطهير مي كنم و آن خيالهاي باطل را از سر بدور مي اندازم . مسح پا يعني خدايا من از جاي بد رفتن پا مي كشم و اين پا را از هر گناهي كه با آن انجام داده ام تطهير مي كنم .